بورکس

گفتگوهای اقتصادی بورسی و فارکسی : تالار بورس : فارکس : بورس کالا : فرابورس

بورکس

گفتگوهای اقتصادی بورسی و فارکسی : تالار بورس : فارکس : بورس کالا : فرابورس

رموز میلیونر ها - قانون اول

قانون اول: از سرمایه ای استفاده کنید که بتوانید ببازیدش!

اگر از سرمایه ای استفاده می کنید که برای بعضی از پروژه های خانوادگی به آن احتیاج دارید محکوم به شکست هستید!

معامله گران میلیونر می گویند دلیل این بخاطر این است که شما نمی توانید از نظر فکری و روحی آزاد فکر کنید و تصمیم بگیرید. سرمایه شما بایستی به نوعی دیده شود که انگار می خواهید ببازیدش!

یکی از رموز موفقیت استقلال فکری است. یکی از معامله گران می گوید:"شما می بایست خارج از عوامل تاثیر گذار معامله کنید به این معنی که نبایستی از اینکه سرمایه خود را از دست بدهید بترسید". شخص دیگری می گوید:" بازار  جایی برای سرمایه های ترسو نیست."

چماق و دایناسور

سادگی تمام بازارها

بازارها یک جای رمزآلود و اسرار آمیز نیست. هدف اصلی هر بازاری تقسیم کردن عرضه ی موجود و آینده به کسانی که بیشترین خواهانش هستند با یک قیمت عادلانه است. شما در هر لحظه از زندگیتان معامله می کنید. زمانی که شما ساختار اصلی بازار را درک کنید سودآوری در بازار کار آسانی می شود. مهرداد سفیریان را به خاطر دارید یک مرد سخت کوش ، و همسایه اش آرمان قاسمیان؟  مهرداد خود را شخصی قوی می بیند که به شکار دایناسور علاقه دارد. یک روز او به شکار رفت و یک جانور بزرگ را کشت در حالیکه فریزش پر از همبرگر دایناسور بود. اما آرمان از شکار و کشتن لذت نمی برد بلکه او خوردن همبرگرهای دایناسور را دوست داشت. او ترجیح داد که در حیاط پشتی بنشیند و با تراشیدن چوب چماق بسازد. مهرداد به ندرت وقت داشت تا چماق هایش را خودش بسازد.

مهرداد به حیاط آرمان رفت و یک ایده به ذهنش رسید :اینکه چرا دو تا سینی از همبرگر دایناسور را با یک چماق جدیدی که آرمان می سازد مبادله نکند. پس او موضوع را با آرمان مطرح کرد "آرمان، من به تو دو بشقاب همبرگر دایناسور می دهم و تو در مقابل یک چماق جدید به من بده. نظرت چیه؟" آرمان گفت "باشه قبول".

مهرداد و آرمان یک بازار درست کردند. به همین سادگی! هر دوی مهرداد و آرمان آنچه را که می خواستند را بیشتر از آنچه که داشتند ارزش گذاری کردند. برای آرمان همبرگر دایناسور بسیار مهمتر (ارزشمندتر) از چماقی است که او می سازد، و برای مهرداد چماق بیشتر از همبرگرهای دایناسور ارزش داشت.

ترجمه: رضا قاسمیان لنگرودی

برگرفته از نوشته های بیل ویلیام

سرچشمه ی نظریات شما درباره بازار کجا بوده است؟

سرچشمه ی نظریات شما درباره بازار کجا بوده است؟

TseSignal:همه چیز از ابتدا شروع می شود، تولدتان. از اولین لحظه هایی که از رحم بیرون می آیید شروع به تجربه زندگی و تلاش برای فهمیدن آنچه که در اطرافتان وجود دارد کرده اید. شما از بسیاری از افراد هشیار تر هسیتد. بررسی ها نشان داده که نوزادان تازه متولد شده با تنها 60 ثانیه عمر قادرند حرکات و رفتار بزرگتر ها را تقلید کنند و به آن واکنش نشان دهند. با رشدتان ارتباط شما با این دنیای جدید بیشتر می شود و درباره تجربیاتتان نتیجه گیری می کنید. هنگامی که شما یک نتیجه گیری می کنید، به صورت اتوماتیک به دنبال تاییدیه آن هستید تا نشان دهید که کارتان "صحیح" بوده است.

والدین شما در این رابطه بسیار مفید هستند. شما به آنها نگاه می کنید، به واکنش آنها ، کلماتشان را می شنوید، و از آنها برای تاییدیه نتیجه گیرتان استفاده می کنید. شما برخی از واکنش ها را قبول می کنید و برخی دیگر را رد می کنید. برخی بررسی های روانشناسی بسیار جالب مربوط به کودکانی است که "آسیب ناپذیر" نام دارند این ها کودکانی هستنید که در یک شرایط هرج و مرج، عصبی و اسکیزوفرنی توسط والدینی که بیمار روانی هستند رشد می کنند و این کودکان توسط رفتار و نظریات خانواده شان تاثیر ناپذیرند. این کودکان برتری نسبت به کودکان عادی ندارند. آنها تنها تصمیمات متفاوتی درباره زندگی و درباره خودشان می گیرند. با رشد شما، به گوش دادن به فامیل ها، هم بازی ها و آدم بزرگ ها ادامه می دهید و به نتیجه گیری هایتان ادامه می دهید.

هنگامی که  به این نتیجه رسیدید که تفسیرتان درباره یک تجربه صحیح است، شما دارای یک نظر هستید. از این نقطه به بعد تمایل دارید که هر نوع اطلاعات جدیدی را که بدست می آورید در مجرای فرمتی که می پندارید قرار دهید. بیشتر تصمیماتی که شما اکنون در بازار می گیرید در واقع حاصل نتیجه گیری هایی است که هنگامی که بچه بودید در باره زندگی تان گرفتید.. تا هنگامی که شما آن ها را تغییر ندهید این موضوع برتریش را حفظ می کند.

خب فرض کنیم که دو معامله گر یک سهم یا کالا را می خرند و سهم یا کالا به شدت بر خلاف خرید آنها سقوط می کند. یکی از آنها به این نتیجه می رسد که این یک تراژدی است و او همیشه تصمیمات اشتباه می گیرد و اگر ادامه یابد احتمالا او را ورشکسته خواهد کرد. او از قبل نتیجه گیری داشته که بازار غیر قابل پیش بینی است و بایستی خیلی خیلی مراقب بود زیرا بازاری است که کسی به کسی رحم نمی کند. معامله گر دیگر به بررسی دلایل ورودش به این معامله می کند، و برای هنگامی که دوباره در چنین وضعیتی گیر بیفتد برنامه ریزی می کند تا دچار آسیب نشود.  همانطور که دیدید تجربیات مختلف سبب شد که دو نوع تصمیم گیری ایجاد شود.

شما منبع تجربیاتتان در بازار هستید زیرا نتیجه گیری هایتان درباره زندگی ، افکارتان، تصوراتتان ،احساساتتان و رفتارهایتان را رنگ می زند. نگرش شما به بازار مانند مغناطیسی است برای جذب معاملات خوب یا بد.

بیل ویلیام