سادگی تمام بازارها
بازارها یک جای رمزآلود و اسرار آمیز نیست. هدف اصلی هر بازاری تقسیم کردن عرضه ی موجود و آینده به کسانی که بیشترین خواهانش هستند با یک قیمت عادلانه است. شما در هر لحظه از زندگیتان معامله می کنید. زمانی که شما ساختار اصلی بازار را درک کنید سودآوری در بازار کار آسانی می شود. مهرداد سفیریان را به خاطر دارید یک مرد سخت کوش ، و همسایه اش آرمان قاسمیان؟ مهرداد خود را شخصی قوی می بیند که به شکار دایناسور علاقه دارد. یک روز او به شکار رفت و یک جانور بزرگ را کشت در حالیکه فریزش پر از همبرگر دایناسور بود. اما آرمان از شکار و کشتن لذت نمی برد بلکه او خوردن همبرگرهای دایناسور را دوست داشت. او ترجیح داد که در حیاط پشتی بنشیند و با تراشیدن چوب چماق بسازد. مهرداد به ندرت وقت داشت تا چماق هایش را خودش بسازد.
مهرداد به حیاط آرمان رفت و یک ایده به ذهنش رسید :اینکه چرا دو تا سینی از همبرگر دایناسور را با یک چماق جدیدی که آرمان می سازد مبادله نکند. پس او موضوع را با آرمان مطرح کرد "آرمان، من به تو دو بشقاب همبرگر دایناسور می دهم و تو در مقابل یک چماق جدید به من بده. نظرت چیه؟" آرمان گفت "باشه قبول".
مهرداد و آرمان یک بازار درست کردند. به همین سادگی! هر دوی مهرداد و آرمان آنچه را که می خواستند را بیشتر از آنچه که داشتند ارزش گذاری کردند. برای آرمان همبرگر دایناسور بسیار مهمتر (ارزشمندتر) از چماقی است که او می سازد، و برای مهرداد چماق بیشتر از همبرگرهای دایناسور ارزش داشت.
ترجمه: رضا قاسمیان لنگرودی
برگرفته از نوشته های بیل ویلیام